سیا وش آزاد
۱۲ آګست ۲۰۱۷



مفهوم طبقۀ حاکم و جناح حاکم
(۱)

در روند تکامل جوامع بشری، دو نوع حرکت تکاملی در بطن مناسبات اجتماعی ــ اقتصادی وجود داشته است: تحول شیوه های تولید و تحول اتنیکی. تجدید ابزار کار و تحولات تازۀ تولید، تغییرات متناسب با آن را در ساخت اجتماعی جامعه فراهم می آورد. یعنی تغییرات اتنیکی تابع تحولات زندگی مادی انسانی (تکامل نیرو های تولیدی) است.

تفکیک شیوه های تولیدی گونه گون از تشخیص این اصل که انسان ها«چگونه تولید می کنند و چه تولید می کنند؟» صورت می پذیرد. هکذا مفاهیم گروه، طایفه، قبیله، قوم، ملیت و ملت متناسب با رشد شرایط مادی و تحول چگونگی تولید، در جامعه عرض وجود می نمایند.

گروه و تیره (طایفه) نمودار فرماسیون کمون اولیه؛ قبیله و قوم نمودار فرماسیون برده داری؛ ملیت (جوامع همجوار متشکل از قبایل و اقوام) نمودار جامعۀ فئودالی و ملت نمودار جامعۀ سرمایه داری است. بناءً، هر یک از این اشکال تجمع انسانی معرف حد معینی از تکامل جامعه (شیوۀ تولید) هستند. از این لحاظ می توان چنین استنتاج نمود که جوامع انسانی علاوه بر روند تکامل اجتماعی ــ اقتصادی، یک روند تکاملی اتنیکی را نیز پیموده است.

گر چه هر یک از ترم ها و مقوله های اتنیکی فوق عمدتاً در انطباق با یکی از شیوه های مسلط تولیدی نشان داده شده است، اما برخلاف دید تک خطی از تکامل ناب تاریخی، در جوامعی مختلط با رشد اجتماعی ــ اقتصادی ناهمگون و نامتوازنِ ساختار های اتنیکی در متن شیوۀ تولیدی مسلط، بقایای مناسبات تولیدی قبلی نیز سخت جانی نشان داده و حضور خود را حفظ می کنند و عناصری از مناسبات تولیدی بعدی نیز جوانه می زنند. از این رو، مرز بین هر یک از آن ها سد سدید و عبور ناپذیر نیست. به طور مثال همان گونه که از گذشتۀ نزدیک تا حال در کشور ما افغانستان «در بطن شیوۀ تولید فئودالی، بقایای مناسبات بردگی با تولید خرده کالائی و گسترش سرمایۀ تجاری و ربائی » دیده می شده است، بدانگونه طوائف، قبیله ها، اقوام و ملیت ها نیز دیده می شوند. و در عین زمان نماد ملت به صورت نطفه ئی نیز مشاهده می شود.  

شایان یادآوری است که روند پیدایش و شکل گرفتن ملت روندی بغرنج و طولانی است. یکی از شروط تشکل ملت، ایجاد روابط نزدیک اقتصادی (بازار) است که فقط با ظهور مناسبات سرمایه داری فراهم می گردد. این امر مرز تمایز بین اقوام، قبیله ها و ملیت ها را در سرزمین مشترک در درازمدت و به تدریج کم رنگ ساخته و همه را در سرزمین و بازار واحد ادغام می کند.

بهره جوئی استعمار از جناح مسلط طبقۀ حاکم:
استعمار در کشور های مستعمرۀ دارای سختار اتنیکی مختلط، در یک سیاست موازی، عده ای از دار و دسته های مرتجع قومی را از میان طبقات حاکم این کشور ها برای برآوردن اهداف استعماری خود به آلۀ دست خود تبدیل نموده و از آن ها  بهره برداری می کند. در یک جانب شوونیست های تمامیت خواه غالب در حاکمیت مستعمراتی را تشویق می کند سیطرۀ باد آوردۀ خویش را حاکمیت یک قوم و یا یک ملیت وانمود نمایند. این تمامیت خواهی، خود برانگیختن احساسات ناسیونالیستی تنگ نظرانه در بین طبقات حاکمۀ اقلیت های قومی موجود در جامعه و در ساختار قدرت پوشالی، را با خود به همراه خواهد داشت. استعمار، در جانب دیگر ناسیونالیست های زیاده خواه اقلیت در حاکمیت مستعمراتی را تشویق می کند، ضمن گلایه از تمامیت خواهی و حق تلفی های گذشتۀ جناح غالب، در عین خدمت به استعمارگر متجاوز؛ در پی کسب امتیاز و منافع ارتجاعی جناحی خود زیر نام "اعادۀ حقوق ملیت خودی" برآیند.

در هر دو مورد، جناح های ارتجاع غالب و مغلوب در حاکمیت ضد ملی و ضد مردمی مستعمراتی کابل طی 17 سال آزگار خواسته اند با گل آلود ساختن آب و با طرح شعار ها و مطالبات شوونیستی و ناسونالیستی قومی؛ تسلیم طلبی ملی و خیانت ملی خود را از انظار توده های فریفته و ناآگاه "خودی" و "غیرخودی" پنهان نگه دارند.

فزونخواهان تنگ نظر ملیت ها و اقوام تاجیک، هزاره، اوزبیک، ترکمن، بلوچ و...، بسیج شده در صف طبقۀ حاکمۀ هر قوم و ملیت با شعار ها و مطالبات قومی، با دریافت سهم متفات، در وجود طبقۀ حاکمه صف کشیده، همه پایۀ اجتماعی استعمار را ساخته(تبر دشمن را دسته شده اند) و منافع این جناح های ارتجاع قومی را در دولت مزدور کابل نمایندگی می کنند. از بعد منافع ملی کشور و منافع اجتماعی واحد توده های ستمکش همه اقوام و ملیت های کشور؛ فزونخواهان تنگ نظر ملیت ها و اقوام تاجیک، هزاره، اوزبیک، ترکمن، بلوچ و...، بسیج شده در صف طبقۀ حاکمه در کنار تمامیت خواهان شوونیست پشتون، هر دو ماهیت یکسان دارند و از این منظر خطرناک اند.

فزونخواهان تنگ نظر ملیت تاجیک به محوریت جمعیت ــ شورای نظار، ستمی ــ پرچمی ها در دولت متشتت خیانت ملی؛ حاکمیت های حبیب الله کلکانی، ربانی و مسعود را به عنوان حاکمیت ملیت تاجیک وانمود ساخته و تمام اعمال و افکار این دسته را به نام افکار و اعمال ملیت خودی  وانمود می کنند. این جناح از ارتجاع قومی با کوهواره ای از جنایت ها و وطن فروشی و آن سابقۀ ننگین، با تأسف هنوز هم از احساسات جوانان ناآگاه  و توده های غیرسیاسی و ساده لوح تاجیک تبار، خائنانه بهره برداری کاسبکارانه می کنند.

همین گونه، شوونیست های تمامیت خواه پشتون به عنوان جناح مرتجع غالب قومی در دولت مزدور کابل سالیان متمادی توده های مظلوم ملیت خودی را در عقب مانده ترین وضعیت اقتصادی و فرهنگی نگهداشته و از عمران  و آبادی در مناطق پشتون نشین خبری نیست. این در حالی صورت می گیرد که همین شوونیست های طبقۀ حاکمۀ ملیت پشتون به نام مکاتب  و معلمان جعلی(مخصوصاٌ توسط حنیف اتمر و فاروق وردک در پست وزارت معارف)، به میلیون ها "افغانی" را از توده های ملیت خودی به یغما می برده اند و ده ها تن از متنفذان قومی پشتون مثل سیاف، احمد شاه احمدزی، کرزی، غنی احمدزی، حنیف اتمر، گلبدین و دیگران از طریق غارت منابع، وطن فروشی به عرب و عجم، استثمار توده ها و مواد مخدر؛ به سرمایه های میلیونی و میلیارد دالری رسیده اند. این خود محصول ستمگری بالای توده های ستمکش ملیت "خودی" و "غیرخودی" است.

همین طور، شیوخ، متنفذین و رؤسای قومی متعلق به طبقات حاکم ملیت های هزاره، اوزبیک، ترکمن، بلوچ، و...، به سان ارتجاع حاکم قومی پشتون و تاجیک، در قبال توده های ستمکش هزاره، اوزبیک، ترکمن، بلوچ، و...؛ ستمگر و استثمارگر و در قبال منافع ملی ما مضر اند. چه چیزی بین بساط فقیرانۀ یک جوالی هزاره یا تاجیک با بارگاه فرعونی محمد محقق هزاره و عطاء نور تاجیک مشترک است؟ قیافه و لهجۀ و زبان هزاره گی و تاجیکی! همین و بس!

در درازنای تاریخ سرزمین ما، شوونیسم و ناسیونالیسم قومی، از هر ملیت قوم و قبیله که سر زده باشد، در خدمت طبقات حاکمۀ جبار و ستم گستر بومی و استعمارگر بیرونی قرار داشته و به تاراج و سرکوب توده های ستمکش ملیت خودی و سائر ملیت ها انجامیده است. این انحصارگران و امتیاز طلبان مرتجع قدرت، برای ایجاد نفاق و شقاق و استخوان شکنی در میان توده های ناآگاه از هر قوم و ملیت، به هر جنایتی دست یازیده اند. اشخاصی چون ربانی، فهیم، قانونی، بسم الله، عطا و پدرام  که در یک بخش از حاکمیت مزدور و دست نشانده  قرار داشته و خود را مدافع حقوقی ملیت تاجیک مطرح می نمودند و از طرف دیگر کریم خلیلی، محقق، اکبری و سائر شیوخ هزاره...  مطالبات حقوقی هزاره ها را مطرح می دارند. وقتی هم مطالبات حقوقی ازبیک ها مطرح می گردد؛  دوستم، اکبر بای، رسول پهلوان، ملک پهلوان و ایشچی نمایندۀ ملیت ازبیک خود را مطرح می دارند. به همین ترتیب در مورد قوم و ملیت پشتون  کرزی، غنی احمدزی، گلبدین، حنیف اتمر خادی، ملا سیاف، ملا عمر، اسمعیل یون، جنرال طاقت و سائر تمامیت خواهان پشتون تبار خود را مدافع حقوق  قوم پشتون  جا می زنند.

اشغالگران امریکائی و متحدان ناتوئی و مرتجع آنان، به منظور تحکیم سیطرۀ استعماری خویش در مستعمرات، بر تمامی اندام مستعمره خویش نزاع های قومی، سمتی، نژادی، زبانی، دینی ، اکثریت و اقلیت را توسط چند تن از مزدبگیران ــ مزدبگیرانی که خود را بیشتر با رنگ  و لباس قومی می آرایند ــ تحت نام کارشناس، متخصص  امور...  از طریق تلویزیون های وابسته به استعمار مطرح می سازند. هدف استعمارگران این است تا از این طریق توانسته باشند در میان ملیت های سرزمین مشترک اجدادی ما آتش خانمانسوز نفاق را برافروخته داشته باشند. استعمار با طرح این موضوعات زیانبار ملی، در صدد است تا خلق های در بند مستعمرات را به این موضوعات مــصروف ساخته، تا خود توانسته باشند در ورای آن اهداف غارتگرانهٔ خود را به منظور تحکیم پایه های اشغالگرانۀ خویش چه در سرزمین خونین ما و هم در منطقه بدون مزاحمت به پیش ببرند.
ادامه در بخش دوم